-
حکایت
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 22:13
قصه من و غم تو قصه گل و تگرگ ترس بی تو زنده موندن ترس لحظه های مرگ
-
شیر
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1385 17:47
اگر چه مال کافر بر مسلمان حلالست و درو قیلی نشاید ولی از شیر عیبی بس عظیم است که لقمه از دهان سگ رباید
-
این یکی بی عنوان
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1385 23:09
دل از هجرت پر از سوزه کجایی درونم آتش افروزه کجایی نداشتم از اول بی وفایی نمی دادم وگرنه آشنایی
-
قسم
جمعه 11 فروردینماه سال 1385 22:33
خدایا تو را به ناخداییت قسم تو را به باوفایان بی وفا قسم تو را به نامردان مرد قسم وتو را به عزیزم قسم که هیچگاه نتوانستم برایش قسم بخورم که تو قسم پذیر هستی قسم به او بفهمان که دوستش دارم و به او بفهمان که قسم خوردن زیباست اگر بفهمد که لیاقت قسم خوردن را دارد و ای نا خدای کشتی من تو را قسم میدهم تنها کشتی مرا در ساحلش...
-
بوسه
جمعه 19 اسفندماه سال 1384 14:23
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم که دگر بار از این گونه خطاها نکنم بوسه دادی چو لبم برخواست از لب تو توبه کردم که دگر بار توبه ی بیجا نکنم ------------------------------------------------------------ بوسه مگر چیست فشار دو لب این که گناه نیست چه روز و چه شب دلم می خواد لبانت را ببوسم لب گوهر فشانت را ببوسم شراب کام...
-
مسجد و میخانه
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 12:37
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست حرم و دل یکیست . سفره و پیمانه یکیست این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریست گر نظر پاک کنی . کعبه و بت خانه یکیست
-
غریبه
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 13:37
غریبه غم مخور ! من هم غریبم
-
آسوده
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 11:24
آسوده ولی خفته . در این خلوت خاموشی دروازه غم بود . ز غمهای جهان گشت فراموش
-
گنه
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 10:42
تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودی با او آهسته رفتی . سراپا محو او بودی نگاهت کردم و چو بیگانه نگه کردی شکستی عهد دیرین را گنه کردی. گنه کردی همین بود آن وفایی را که میگفتی؟ تو که این خود چنین بودی چرا روزم سیه کردی
-
واعظ
دوشنبه 12 دیماه سال 1384 12:48
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند حافظ
-
در سوگ یار
شنبه 10 دیماه سال 1384 14:34
رفتی و دل تا سحر خواهان توست رفتی و یک آسمان گریان توست رفتی و یک خاطره مانده هنوز خاطرم در حسرت دیدار توست رفتی و آینه ها یارم شدند در نگاهم آینه سوزان توست
-
دروغ
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1384 00:28
دروغ می گفت دیگری را دوست می داشت بارها گفتم دوستم داری گفت آری تا اینکه یک روز از پای افتادم وفریاد زدم بگو هرچه هست . ترا خواهم بخشید و از گناهت خواهم گذشت عاقبت با آرزوهای فراوان پیش آمد گفت مرا ببخش دیگری را دوست می داشتم در حالی که اشک شکست عشق از چشمانم همچون بارانی سیل آسا به زمین می چکید گفتم اکنون که سال ها...
-
شب زنده دار عشق
سهشنبه 8 آذرماه سال 1384 10:39
آنشب که تو با رفیق بی عاطفه ام شوی هم آغوش پیراهن هر دومان سفید است ولی تو عروس و من کفن پوش دختری از قوم عیسی گرفتارش شدم یا محمد هستی کن تا مسلمانش کنم جز من گرت عاشق شیدا ست بگو میل دلت به جانب ماست بگو گر هیچ مرا در دل توست بگو گر هست بگو . گر نیست بگو . راست بگو
-
رفیقان
جمعه 4 آذرماه سال 1384 21:59
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست مرا در اوج می خواهی تماشا کن دروغین بودم از دیروز . مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی هم نمیگویند به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر ار این تنها رفیقان یک به یک رفتند مرا به حال خود رها کردند همه خود درد من بودند گمان کردند که...
-
حقیقت وجودم
جمعه 4 آذرماه سال 1384 17:26
آرزو داشتم گلی باشم در دلی افسوس واقع نگردید چون: چون خاری بیش نیستم .
-
نگاه
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1384 12:57
نگاهم کرد * نگاهش کردم نگاهم کرد* بدو دل بستم نگاهم کرد پنداشتم که دوستم دارد * ولی آخر فهمیدم که فقط نگاهم کرد
-
asl
سهشنبه 1 آذرماه سال 1384 21:30
نام :تنها شهرت: آواره نام پدر:رنج نام مادر:فرشته غم شغل: میفروش محل تولد: شهر مکافات آنسوی فانوسها در حوالی محله صبح جرم:عاشق عشقم: ... صدایم:سکوت غزلم:آه هدفم:مرگ منزلم:گور محل دفن:محراب قبر آدرس:خیابان بدبختی.کوچه ی تنهایی.کوی قربت شماره شناسنامه: به جمع دوستداران شقایق و عشق یکی اضافه کنید تاریخ:زمستان بود که عشق...